مالیخولیا : انواع، دلایل ابتلا و روش‌های درمان

مالیخولیا چیست؟ انواع، دلایل ابتلا و بررسی روش‌های درمان آن

مالیخولیا، یا همان افسردگی مالیخولیا‌یی، یکی از پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین اختلالات روانی است که می‌تواند تأثیرات عمیقی بر زندگی فرد داشته باشد. این اختلال که قبلاً به عنوان یک نوع افسردگی مجزا در نظر گرفته می‌شد، امروزه به عنوان زیرگروهی از اختلال افسردگی اساسی شناخته می‌شود. اما چه چیزی این نوع افسردگی را از دیگر اشکال افسردگی متمایز می‌کند؟ در این مقاله، با بررسی علائم، دلایل و روش‌های درمان مالیخولیا، به شناخت عمیق‌تری از این اختلال روانی می‌پردازیم و راه‌های مؤثر برای مقابله با آن را مورد بحث قرار می‌دهیم.

مالیخولیا چیست؟

مالیخولیا، که به آن سودازدگی نیز گفته می‌شود، نوعی افسردگی شدید است که تأثیرات گسترده‌ای بر سیستم عصبی مرکزی فرد می‌گذارد. افرادی که از این اختلال رنج می‌برند، اغلب تجربه‌ای از غم و اندوه عمیق و مداوم را احساس می‌کنند که می‌تواند برای درمان چالش‌برانگیز باشد. مالیخولیا به عنوان زیرمجموعه‌ای از افسردگی اساسی (MDD) شناخته می‌شود و یکی از ویژگی‌های بارز آن این است که به درمان‌های رایج افسردگی، مانند داروهای مهارکننده بازجذب سروتونین انتخابی (SSRIs)، کمتر پاسخ می‌دهد.

علائم مالیخولیا

علائم افسردگی مالیخولیا‌یی می‌تواند شدید و همه‌جانبه باشد. افراد مبتلا به این اختلال معمولاً علائم زیر را تجربه می‌کنند:

  • احساسات مداوم و شدید غم و اندوه: فرد به طور مداوم احساس غم و ناراحتی می‌کند و این احساسات به مدت طولانی باقی می‌مانند.
  • از دست دادن علاقه به فعالیت‌های لذت‌بخش قبلی: کارهایی که قبلاً برای فرد لذت‌بخش بوده، دیگر هیچ جذابیتی ندارند.
  • کاهش انرژی یا احساس خستگی: فرد اغلب احساس خستگی شدیدی دارد و حتی کوچک‌ترین فعالیت‌ها برای او طاقت‌فرسا به نظر می‌رسند.
  • احساس اضطراب یا تحریک‌پذیری: افراد مبتلا ممکن است دائماً دچار اضطراب شوند و در مواجهه با کوچک‌ترین مشکلات تحریک‌پذیری نشان دهند.
  • تغییر در الگوهای خواب و خوراک: این تغییرات می‌تواند شامل خوابیدن بیش از حد یا بی‌خوابی، و خوردن بیش از حد یا کاهش اشتها باشد.
  • مشکل در تمرکز و تصمیم‌گیری: تمرکز کردن، به یاد سپردن مسائل یا تصمیم‌گیری برای این افراد دشوار است.
  • افکار مرتبط با مرگ یا خودکشی: برخی از افراد مبتلا به مالیخولیا ممکن است به‌طور مکرر به مرگ یا خودکشی فکر کنند و حتی اقدام به خودکشی کنند.

دلایل ابتلا به مالیخولیا از دیدگاه روانشناسی

مالیخولیا دلایل متعددی دارد که در ادامه از چهار دیدگاه زیستی، شناختی، فرویدی و رفتاری به بررسی آن‌ها می‌پردازیم:

۱. علت زیستی

تغییرات در مغز و مسیرهای هورمونی می‌توانند یکی از دلایل ابتلا به مالیخولیا باشند. اختلال در محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) که عملکرد بخش‌هایی از مغز مرتبط با حافظه، تفکر و تنظیم احساسات را تحت تأثیر قرار می‌دهد، می‌تواند نقش مهمی در ابتلای فرد به این نوع افسردگی ایفا کند. این تغییرات معمولاً به مشکلاتی مانند کاهش اشتها، متابولیسم و حتی دردهای عضلانی منجر می‌شوند.

۲. دیدگاه شناختی

در این دیدگاه، افسردگی مالیخولیا‌یی به دلیل تفکرات منفی و الگوهای ناسالم ذهنی ایجاد می‌شود. افکار خودسرزنش‌گرانه، تعمیم‌دهی مداوم تجربه‌های منفی و تفکر “همه‌چیز یا هیچ‌چیز” از جمله الگوهای فکری ناسالمی هستند که می‌توانند در شکل‌گیری و تشدید مالیخولیا نقش داشته باشند.

۳. دیدگاه فروید

از دیدگاه روانکاوی، به‌ویژه نظریه فروید، افسردگی مالیخولیا‌یی ناشی از خشم سرکوب‌شده‌ای است که فرد به‌جای ابراز آن به دیگران، به سمت خود برمی‌گرداند. این خشم معمولاً ریشه در تجربیات تلخ دوران کودکی دارد، مانند فقدان محبت یا از دست دادن یکی از والدین.

۴. دیدگاه رفتاری

در دیدگاه رفتاری، افسردگی مالیخولیا‌یی به دلیل تجربیات منفی، ناکامی‌ها و عدم دریافت پاداش به وجود می‌آید. به عبارتی، فرد به تدریج یاد می‌گیرد که زندگی بدون پاداش و موفقیت را تحمل کند و به افسردگی عمیقی فرو می‌رود.

تشخیص افسردگی مالیخولیا‌یی

افسردگی مالیخولیایی معمولاً به عنوان یک نوع از اختلال افسردگی اساسی (MDD) تشخیص داده می‌شود. روانشناسان برای تشخیص این نوع افسردگی معمولاً سوالاتی از جمله موارد زیر را از بیمار می‌پرسند:

  • آیا صبح‌ها در بیدار شدن مشکل دارید؟
  • آیا علائم شما صبح‌ها شدیدتر می‌شود؟
  • تغییرات قابل توجهی در الگوی خواب یا اشتهای شما ایجاد شده است؟
  • آیا از فعالیت‌هایی که قبلاً لذت می‌بردید، هنوز لذت می‌برید؟

انواع مالیخولیا

مالیخولیا به انواع مختلفی تقسیم می‌شود که هر یک ویژگی‌های خاص خود را دارند:

۱. مالیخولیای کلاسیک

این نوع از مالیخولیا با علائمی همچون کاهش شدید اشتها، اختلالات خواب و احساس عمیق گناه و بی‌ارزشی همراه است.

۲. مالیخولیای درون‌زاد (Endogenous Melancholia)

علائم شامل خستگی شدید، اختلالات خواب و کاهش انرژی است.

۳. مالیخولیای روان‌زاد (Psychotic Melancholia)

این نوع از افسردگی با توهمات و هذیان‌های روانی همراه است.

۴. مالیخولیای اضطرابی

این نوع اختلال ترکیبی از افسردگی و اضطراب شدید است که ممکن است فرد را درگیر احساس اضطراب و بی‌قراری دائمی کند.

روش‌های درمان مالیخولیا

برای درمان مالیخولیا روش‌های متعددی وجود دارد که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم:

۱. داروهای ضدافسردگی

پزشکان معمولاً داروهای ضدافسردگی سه‌حلقه‌ای (TCAs) را برای درمان مالیخولیا تجویز می‌کنند. این داروها معمولاً برای کاهش علائم افسردگی‌های شدید مانند مالیخولیا موثر هستند.

۲. روان‌درمانی

روان‌درمانی یکی از رایج‌ترین روش‌های درمان افسردگی است. در این روش، فرد به کمک یک روانشناس یا روانپزشک درباره احساسات و تجربیات خود صحبت می‌کند. این روش می‌تواند به فرد کمک کند تا افکار منفی و ناسالم خود را شناسایی و اصلاح کند.

۳. گروه‌درمانی

گروه‌درمانی به فرد امکان می‌دهد تا با دیگران در شرایط مشابه ارتباط برقرار کرده و از تجربیات آن‌ها بهره‌مند شود. این روش می‌تواند به بهبود مهارت‌های ارتباطی و افزایش اعتمادبه‌نفس فرد کمک کند.

۴. درمان‌های طب سنتی

در طب سنتی، استفاده از گیاهانی مانند زعفران، گل گاوزبان و سنبل‌الطیب به‌عنوان درمان‌های مکمل برای تسکین علائم مالیخولیا توصیه می‌شود. البته باید توجه داشت که این روش‌ها نمی‌توانند به‌عنوان جایگزین درمان‌های مدرن مورد استفاده قرار گیرند.

۵. درمان با الکتروشوک (ECT)

در برخی موارد شدید، زمانی که سایر درمان‌ها جواب نمی‌دهند، پزشکان ممکن است الکتروشوک را به‌عنوان یک گزینه درمانی پیشنهاد کنند. این روش با تغییر تعادل شیمیایی مغز می‌تواند به کاهش علائم افسردگی کمک کند.

جمع‌بندی

مالیخولیا یک اختلال پیچیده و شدید افسردگی است که می‌تواند به شدت زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد. از آنجا که این اختلال به درمان‌های معمولی افسردگی کمتر پاسخ می‌دهد، تشخیص زودهنگام و درمان مناسب بسیار مهم است. در صورت مشاهده علائم مالیخولیا، مراجعه به روانشناس یا روانپزشک اولین گام در جهت بهبود و بازیابی کیفیت زندگی است.

1 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • سلام با توجه به این مطالب بنابراین بنده یکبار در سن ۱۸ سالگی و بار دیگر در سن ۲۸ سالگی افسردگی مالیخولیایی را دچارش،شدم هر دو دوره به دلیل اطلاعات علمی بسیار اندکی در مورد شناخت تغییر تحولات در انسان و آثار آسیب های وارده دوران کودکی ترس بسیار شدیدی به خودم وارد کردم مرتبه اول را که تمام کردم بعد از اون علائم یکسری افکار منفی بصورت دائم و پیوسته مغز من رو درگیر کرده بود که خدا شکر با قبولی در دانشگاه و بودن در کنار دوستانی بسیار مثبت نگر و مهربان رفع شد ولی برای بار دوم بعد از علائم افسردگی که بر جسم و آثار ظاهری نمایان میشه مجددا افکار متفاوت از مرتبه اول افسردگی فکرم را درگیر خودش کرده و عاملی میشه که هر وقت در زمان ارتباط،و رو دررویی با هر کسی میشم این افکار به ذهنم خطور می کنه و آنقدر اذیتم می کنه که منو مجاب می کنه نتونم ارتباط چشمی و کلامی با طرفم را ادامه بدم و با تایید سخنان طرف مقابلم مایلم هر چه زودتر از اون فاصله بگیرم تا ذهنم رو از این مدل فکر نسبت به طرف مقابلم آزاد کنم و کمی احساس سبکی در مغزم کنم ولی اکنون با کسب اطلاعات کاملا متوجه علت بروز چنین افسردگی هایی در خودم شدم و دائما در حال تلاش برای رفع این آخرین آثار افسردگی در فکر تنهای درون خودم هنگام روبرو شدن با کسی که میشم هستم خیلی رهایی ازش سخته ولی من همچنان راه ها و مسیرهایی که کم‌کم می کنه تا محو و نابودش کنم را ادامه می دم

دیدگاهتان را بنویسید